تک تیر اندازمان را صدا زدم ٬
با دست سنگری را نشانش دادم و گفتم : " اوناهاش ، اونجاس "
اسلحه اش را برداشت ٬ از دوربین اسلحه نگاه کرد ، نشانه گرفت ،
نفسش را حبس کرد ٬ انگشت اشاره را گذاشت روی ماشه ٬
یک دفعه انگشتش را برداشت. اسلحه را پایین آورد .
چند لحظه بعد دوباره نشانه گرفت و شلیک کرد ...
گفتم: " چرا دفعه ی اول نزدی؟! "
گفت: داشت آب می خورد...
نظرات شما عزیزان:
مرد بودن واقعا.
حدیث:آره واقعا
واقعا افرین
خواهش میشه آیدا جووون
سلام گندم جووون.اوکی